جهان بیمه

بیمه و همه آنچه که در مورد علم مدیریت بیمه باید بدانیم

جهان بیمه

بیمه و همه آنچه که در مورد علم مدیریت بیمه باید بدانیم

__________________________
کانال رسمی جهان بیمه
@iraninsurance_gilan
کانال رسمی جهان بیمه
__________________________
4insurance.ir
__________________________


4insurance.ir
__________________________
جهان بیمه

_______________________________
All about insurance and insurance management science should know
_______________________________

_______________________________

همه آنچه که در مورد بیمه و علم مدیریت بیمه و بازاریابی آن باید بدانیم

_______________________________

_______________________________
All you need to know about insurance and insurance management science
_______________________________
All about insurance and insurance management science should know
_______________________________

All you need to know about insurance and insurance management science




4insurance.ir


مدیریت ریسک بنگاه چگونه ایجاد ارزش می کند؟

محمد مویدعابدی | شنبه, ۲۲ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ

هیچ کس فکر نمی کرد مدیریت ریسک اهمیتی داشته باشد. لائورنس فینک، مدیرعامل «بلک راک» به مجله هفته تجارت گفت: در طول دوران فعالیت بلک راک، ما خاطرنشان کرده ایم که مدیریت ریسک از اهمیت بالایی برخوردار است. قیمت سهام بلک راک، از ابتدای سال 2007 در حدود 36درصد افزایش داشت.
    مقایسه این افزایش با روند تقریبا ثابت مشاهده شده برای گلدمن ساچز و زیان 25درصدی برای متوسط موسسات مالی موجود در شاخص استاندارد اند پورز (500 S&P) قابل تامل است.
    هرچه همگرایی راهبردگذاری و مدیریت ریسک و پذیرش آن در سازمان به عنوان فاکتورهای رقابتی تلقی شود، مدیریت ریسک و کنترل های داخلی برای همه انواع سازمان ها از اهمیت بیشتری برخوردار می شود. در مورد بلک راک، توانمندی لازم برای شناسایی و مدیریت اثربخش ریسک ها از طریق راهبرد بهتر و کنترل های داخلی قوی تر، منجر به قابلیت سودآوری برتر آن نسبت به سایر رقبایش شد.

برعکس، مری لانچ و سیتی گروپ هر دو به دلیل توفیق کمتر در مدیریت ریسک های صنعت مشابه، میلیاردها دلار از دست دادند، همچنان که در جابه جایی مدیران رده بالای خود از جمله مدیرعامل دچار این معضل شدند.
    اگرچه بلک راک، مری لانچ و سیتی گروپ جزو شرکت های بزرگ، در مقیاس بالاو بین المللی به شمار می آیند، ولی همه شرکت ها با پیچیدگی های موجود در کسب و کار و ریسک های مربوط به آن – ناشی از روند افزاینده محیط عملیاتی به سوی یکپارچگی و جهانی شدن – دست به گریبان هستند.
    به عنوان یکی از آثار این مقوله، بنگاه ها با تمرکز بیشتر بر محیط کنترل داخلی قوی تر، به دنبال محیطی هستند که آنها را قادر سازد معرض های ریسک بنگاه را به گونه ای اثربخش، شناسایی و مدیریت کنند. درک و شناسایی ریسک ها، عموما نخستین گامی است که هر بنگاه اقتصادی در تهیه راهبرد مدیریت ریسک برمی دارد. اگرچه واژه «ریسک» تعابیر مختلفی را در بر دارد، ولی به طور کلی می تواند به عنوان «هر رویدادی که اثر نامساعد بر توان بنگاه در دستیابی به اهدافش بگذارد»، تعریف شود. برعکس، «فرصت»، ریسکی است که بر دستیابی شرکت به اهدافش اثر مثبت (یا مساعد) دارد.
    به خاطر داشته باشید، مدیریت ریسک یک فرآیند تکامل را طی کرده است. مدیریت ریسک به عنوان حد فاصل بین دوران جدید و گذشته تلقی می شده است، همراه با این تصور که آینده فراتر از تغییرات ناگهانی است که از قبل در طبیعت تعیین شده باشد. در حقیقت، قدرت تشخیص آنچه را که در آینده ممکن است اتفاق بیفتد و توان انتخاب از بین رویدادهای محتمل الوقوع در جوامع مدرن امروزی را مدیریت ریسک گویند.
    مدیریت ریسک به ما کمک می کند بر دامنه گسترده ای از تصمیمات، از تخصیص سرمایه گرفته تا حفظ سلامت عمومی احاطه یابیم.
    همزمان و شاید به عنوان یک نتیجه از سیر تکاملی شناخت و مدیریت ریسک، کسب و کار نوین نیز بیش از پیش در حال پیچیده تر شدن و یکپارچگی بیشتر در قالب اقتصاد جهانی می باشد.
    برای مثال، در سال 1848، جان جاکوپ آستور، یکی از ثروتمندترین افراد آمریکایی بود که ثروتی معادل 110میلیارد دلار به ارزش امروز را از خود به جا گذاشت که بیشتر این ثروت را از کسب و کار در زمینه ساختمان سازی و تجارت خز به دست آورد.
    حتی با همه ثروتی که داشت، کسب و کار آستور اساسا یک نفره بود. اسناد و مدارک نشان می دهد تنها در مواردی که او چند نفر کارگر را استخدام کرده بود، آنها نیز اغلب دفتردار یا فروشنده بودند. این نمونه ای از استقلال و شراکت کوچک تجار و بازرگانانی بود که در آن زمان اقتصاد را اداره می کردند.
    اما در عصر دیجیتال امروزی، ابرمیلیاردری مثل بیل گیتس و وارن بافت سازمان هایی را با یک مقیاس جهانی و تقریبا فعال در سراسر گیتی و با هزاران کارمند اداره می کنند. به علاوه، ارزش شرکت به شدت تحت تاثیر توسعه یافتگی در سطح جهانی و ارزشمندتر شدن دارایی های نامشهود و حق اختراعات و نوآوری ها می باشد. شاید ملموس ترین نمونه گوگل باشد که با ارزش دفتری کمتر از 23میلیارد دلار، ولی ارزش تجاری و سرمایه گذاری آن، بسته به شرایط هر روز، حول مبلغ 140میلیارد دلار متغیر است.
    جهانی شدن، افزایش پیچیدگی ها و الزامات قانونی و رعایتی شدید، اتکای بیشتر به اشخاص ثالث، افزایش پیچیدگی معاملات تجاری و رشد اختلافات بین ارزش دفتری شرکت ها و ارزش بازار، همگی به دیدگاه مدیریت نسبت به لزوم وجود رویه های مدیریت ریسک قوی تر و کنترل های داخلی موثرتر در هر سازمان مربوط می شوند.
    به علاوه، این مباحث همراه با مقوله راهبری شرکتی مثل مدیریت اجرایی سازمان – به خصوص سازمان های پذیرفته شده در بورس ها – را با بالارفتن توقعات مبنی بر حصول اطمینان از ریسک هایی که باید شناسایی و مدیریت شوند، روبه رو می سازد.
    برای مثال، ضوابط پذیرش بازار بورس اوراق بهادار نیویورک، به عنوان بخشی از مسوولیت ها و وظایف کمیته حسابرسی، بیان می دارد که خط مشی های سازمان باید با توجه به ارزیابی و مدیریت ریسک – مدیریتی که بر مبنای دوره زمانی خاص صورت می گیرد – طرح و بررسی شود. کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) نیز شرکت ها را به ارائه فهرست کلیه عوامل ریسک مربوط ملزم کرده است. حتی موسسات رتبه بندی نیز بر رویه های مدیریت ریسک بنگاه (ERM) تاکید می کنند. در همین راستا اخیرا استاندارد اند پورز درخواست نامه عمومی را منتشر کرد که معیارهای استفاده از ERM را در فرآیند تحلیل رتبه بندی اعتباری شرکت های غیرمالی نشان می داد.
    خبر خوب اینکه بسیاری از شرکت ها پیش از این فعالانه ریسک را مدیریت می کردند. اگرچه این کار را با دیدگاه مبتنی بر «سیلو» انجام می دادند. برای مثال، ریسک های مالی توسط قسمت مالی و ریسک های عملیاتی توسط قسمت عملیاتی مدیریت می شوند، اما فاقد یکپارچگی لازم در سطح سازمان هستند. اگرچه، رویه های مدیریت ریسک مبتنی بر دیدگاه سیلویی معمولی و پیش پاافتاده محسوب می شوند، ولی ارزشی که برای این دیدگاه قائل می شوند، این است که برخی قسمت ها با واکنش به ریسک های مختلف، الزامات کنترلی و رعایتی، بار مسوولیت بیشتری بر عهده دارند.
    مالکان فرآیند به مشکلات ارزیابی، دوباره کاری ها، شکاف ها و اولویت های ناسازگار دراقدامات ریسکی، واکنش های هماهنگ نشده به ریسک ها و خسارات وارده به سازمان تن در می دهند.
    برای مثال، در سال 2002، شرکت فورد، زیان بالایی را ناشی از عدم هماهنگی لازم بین راهبردهای مدیریت ریسک گزارش کرد. به نظر می رسید که برای بخشی از خودروهایش باید مقدار بسیار زیادی پالادیم خریداری کند.
    قیمت پالادیم 1500دلار به ازای هر اونس بود. در همین زمان ها بود که آزمایشگاه های تحقیقاتی فورد کار بسیار مهمی را در رابطه با کاهش وابستگی به ماده مذکور – پالادیم– انجام داد. بلافاصله، بعد از انتشار این خبر قیمت پالادیم به مبلغی معادل 400دلار به ازای هر اونس سقوط کرد
    و فورد به خاطر تجدید ارزیابی موجودی هایش میلیاردها دلار زیان شناسایی کرد.
    برقراری فرآیند مدیریت ریسک در سراسر سازمان، همراه با نظام راهبری می تواند به حصول اطمینان از اینکه هم راهبردهای سازمان و هم رویه های مدیریت ریسک به نحو بهتری اجرا می شوند و نیز افزایش ارزش ثروت ذینفعان سازمان کمک کند. مدیریت ریسک بنگاه (ERM) باید کلیه ریسک هایی را که سازمان با آنها روبه رو است، اظهار کند و برنامه منظمی را برای شناسایی این ریسک ها طراحی کند، اثر ریسک ها را متناسب با شرایط سازمان ارزیابی و ریسک را در سطح اشتهای ریسک سازمان، مدیریت و کنترل کند.
    در سال 2004، کمیته کوزو مجموعه ای به نام چارچوب یکپارچه مدیریت ریسک بنگاه را منتشر کرد، که چارچوب بسیار توانمندی را به سازمان ها برای شناسایی، ارزیابی و مدیریت اثربخش ریسک های مربوط به سازمان ارائه می کند.
    چارچوب طراحی شده توسط کوزو، اصول و مفاهیم اساسی، زبان مشترک، راهکارها و رهنمودهای صریحی را ارائه می دهد. این چارچوب می تواند اهرم خوبی برای تسهیل اجرا و پیاده سازی فرآیند ERM درتمامی انواع سازمان ها، اعم از انتفاعی و غیرانتفاعی یا دولتی باشد.
    اکثر شرکت های سهامی عام با این کمیته و چارچوب یکپارچه کنترل داخلی آن آشنا هستند، که البته چارچوب بسیار معروفی برای ارزیابی ریسک های گزارشگری مالی تحت قانونی ساربانز – آکسلی (SOX) است.
    چارچوب ERM فراتر از چارچوب یکپارچه کنترل داخلی می باشد و با ارائه چارچوبی تواناتر و اجرایی تر بر ریسک های ناشی از گزارشگری مالی تاکید نموده است. درمورد شرکت های سهامی عامی که از قبل SOX را رعایت می نمودند و باچارچوب یکپارچه کنترل داخلی این کمیته آشنایی دارند، پذیرش چارچوب ERM اغلب به منزله برداشتن گام بعدی (پس از رعایت بخش 404) است.
    امت لانگ، یادآور می شود اگرچه چارچوب مدیریت ریسک بنگاه و تعاریف آن ممکن است با یک دیدگاه بسیار متعالی به نحوه استقرار مدیریت ریسک در یک دنیای مطلق ارائه شده باشد، ولی اکثر اهداف مدیریت ریسک در سازمان ها، اهداف اجرایی و عملیاتی هستند. هدف اولیه و اصلی پذیرش چارچوب ERM توسط هرسازمانی باید شامل موارد زیر باشد:
    * همسوسازی ریسک با راهبرد
    * افزایش آگاهی ها نسبت به ریسک
    * کاهش شگفتی ها و شانس زیان های ناشی از فجایع
    * حصول اطمینان از رعایت مقررات
    * بهبود درنظام تخصیص سرمایه
    سرانجام، با دستیابی به این اهداف و یکپارچگی کامل ERM با راهبرد، یک سازمان به اهداف خود که برخاسته از هدف اصلی افزایش ارزش ثروت ذینفعان است، دست خواهد یافت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی